ضرب المثل مثل سگ پشیمان است
داستان ضرب المثل مثل سگ پشیمان است مورد استفاده: به کسانی گفته میشود که به خاطر طمعکاری هستی خود را از دست میدهند. روزی روزگاری، سگ تنبل و بیکاری در دهی زندگی میکرد. این...
داستان ضرب المثل مثل سگ پشیمان است مورد استفاده: به کسانی گفته میشود که به خاطر طمعکاری هستی خود را از دست میدهند. روزی روزگاری، سگ تنبل و بیکاری در دهی زندگی میکرد. این...
داستان ضرب المثل طمع از نجاست سگ هم نجس تر است یکی بود یکی نبود . روزی پادشاهی وزیرش را صدا کرد و گفت : دلم می خواهد بدانم در دنیا چه چیزی از...
داستان ضرب المثل جوینده یابنده بود آورده اند که … در زمان حضرت داوود (ع) مردی فقیر بود که همواره دعا می کرد تا بدون رنج ، خدا به او روزی برساند و او...
داستان ضرب المثل عطایش را به لقایش بخشید مورد استفاده: این ضرب المثل در مواقعی به کار میرود که شخصی بدون چشمداشت و توقع چیزی را از روی کرم ببخشد.
یکی بود یکی نبود . پیرزن فقیری بود که توی کلبه ی کوچکش یک گربه داشت . گربه همدم پیرزن بود امّا پیرزن غذای به درد بخوری نداشت که به گربه بدهد پیرزن گربه...
داستان ضرب المثل به مشروطه اش رسید کنایه از این است که ، طرف مورد بحث برخر مراد سوار شده است و چون دیگر کاری ندارد ، لذا دم فرو بسته است و سکوت...
داستان ضرب المثل شامت را اینجا بخور و دهن گیره ات را جای دیگر شامت را اینجا بخور و دهن گیره ات را جای دیگریکی بود یکی نبود . مردی بود که همراه خانواده...
داستان ضرب المثل نابرده رنج، گنج میسر نمیشود مورد استفاده و داستان ضرب المثل نابرده رنج، گنج میسر نمیشود: به کسانی گفته میشود که در مسیر زندگی با تحمل و سختی به موفقیت میرسند.
داستان ضرب المثل درون مرا می کشد از بیرون شما را در مورد کسانی گفته می شود که با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند و مورد رشک و حسد دیگران واقع...
مورد استفاده: کنایه از افرادی است که نمیخواهند جواب قاطع و روشنی به کسی بدهند. در زمانهای قدیم که خسروپرویز بر ایران حکومت میکرد. یک روز که خسروپرویز در قصر به همراه همسرش بازی...
داستان ضرب المثل چراغی که ایزد بر فروزد این مثل در مقام غلبه حق بر باطل و در تعبیر از کسانیکه بر خلاف تاییدات خداوندی عمل کنند و خسران ببینند ، استعمال می شود...
آن مرحوم دیگر چه گفتند؟ یکی بود یکی نبود ، مردی بود که باغ و ملکی داشت و خانه ی بزرگی و یک سگ پاسبان ! سگ او وقتی که دزد می آمد پارس...
یکی بود ، یکی نبود کنار رودخانه ای موشی تنها زندگی می کرد . او دلش می خواست به آن طرف رودخانه برود و در جمع موش های دیگر زندگی کند . بارها به...