داستان کوتاه مال دنیا
داستانهای کوتاه روزی یک مرد زاهد از راه میگذشت از شدت تشنگی العطش مزد که نا گهان چشمه سر شار از آب زالال را می بیند به طرف آن میرود در کناره چشمه مینیشیند...
داستانهای کوتاه روزی یک مرد زاهد از راه میگذشت از شدت تشنگی العطش مزد که نا گهان چشمه سر شار از آب زالال را می بیند به طرف آن میرود در کناره چشمه مینیشیند...
داستان آموزنده روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟»
ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت این مثل را در مورد افرادی می گویند که از دیگران تقلید نابه جا و کورکورانه می کنند و خیر و صلاح خویش را...
داستان ضرب المثل درون مرا می کشد از بیرون شما را در مورد کسانی گفته می شود که با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند و مورد رشک و حسد دیگران واقع...
آرزوی پر ماجرا پسر بزرگتر پرسید: پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم؟ پدر گفت : من یک پدر زن ثروتمند پیر دارم، اگر او فوت کند، ثروتش به مادر زن من خواهد رسید، پس...
مطالب زیبا و کوتاه آدمها ذرّه ذرّه محو میشوند، آرام.. بی صدا.. و تدریجی همان آدمهایی که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند،
پسران هنرمند در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند. زن...
داستان ضرب المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است روزی بود.روزگاری بود. روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید....
مخلوط ها و بعد دو لیوان که یکی آب نمک و دیگری نخودچی و کشمش بود را به دانش آموزان نشان داد و از آنها خواست که به اجزای این دو مخلوط دقت کرده...
پاداش نیکوکاری استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری درسها… بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخر سالی دیگه بسه!
مورد استفاده: کنایه از افرادی است که نمیخواهند جواب قاطع و روشنی به کسی بدهند. در زمانهای قدیم که خسروپرویز بر ایران حکومت میکرد. یک روز که خسروپرویز در قصر به همراه همسرش بازی...
دیوانه باهوش هنگامیکه سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهرهها را...
نه کور میکند،نه شفا میدهد مرد قصابی بود که چشمش درد می کرد و سرخ شده بود. او برای معالجه چشمش پیش حکیم باشی رفت حکیم باشی برای قصاب دارویی ساخت و گفت:صبح وشب...
نیکی و بدی در تابلوی لئوناردو داوینچی روزی دریک مراسم همسرایی, تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و...